سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
درباره وبلاگ


سلام. وبلاگ محسن قاری فارغ التحصیل کارشناسی حقوق از دانشگاه آزاد اسلامی واحد فراهان در جهت ارتقای توان مطالعاتی خود و ارایه مطالب مرتبط اقدام به درج این وبلاگ کرده ام. کلیه نظرات دوستان محترم میباشد و منتظر ارایه نظرات و پیشنهادات و مشاوره و تبادل لینک باشما هستیم.
صفحات وبلاگ
23090294263918019306.jpg

راز رقابت پنهان در عشق به دختر همسایه در دعوای 2 خروس

خروس‌های 2 پسر همسایه بهانه‌ای شدند تا آنان به خاطر علاقه به یک دختر با هم دعوای خونینی داشته باشند...

وطن امروز: خروس‌های 2 پسر همسایه بهانه‌ای شدند تا آنان به خاطر علاقه به یک دختر با هم دعوای خونینی داشته باشند.

وقتی 2 خروس با هم درگیر شدند و همدیگر را زخمی کردند راز رقابت پنهان در عشق به دختر همسایه فاش شد.

اواخر تیرماه سال جاری پسر جوانی با سر و صورتی باندپیچی شده و در حالی که پدرش وی را همراهی می‌کرد به دادسرای شهید محلاتی رفت.پسر 19 ساله که «حامد» نام دارد، ادعا کرد چند ساعت پیش از بیمارستان ترخیص شده و به دادیار پرونده گفت: ما در افسریه زندگی می‌کنیم و تاکنون با هیچکس اختلافی نداشته‌ایم، حتی می‌توانید در محله‌مان تحقیق کنید چون خانه‌هایمان حیاط دارند از قدیم مرغ و خروس نگهداری می‌کردیم و به نوعی با این حیوانات انس گرفته‌ایم و طاقت بیماری و مرگشان را نداریم.

از وقتی کودکی 8 ساله بودم جوجه‌ای را برای خودم انتخاب کردم که بعدها خروس بزرگی شد، خیلی این حیوان را دوست داشتم تا اینکه عصر دیروز وقتی در خانه مشغول تعمیر لوله آب حمام بودم سر و صدای خروسمان را از کوچه شنیدم، ابتدا به تصور اینکه خروسم دچار حادثه‌ای شده سریع خودم را به کوچه رساندم و دیدم خروسم با خروس همسایه‌مان دعوا می‌کند و زد و خوردشان طوری بود که هر دو خون‌آلود شده بودند.

سریع به سمتشان رفتم، خروس همسایه‌ قوی‌تر بود، وقتی دیدم چشم خروسم کور شده با عصبانیت در خانه همسایه رفتم، پسر هم‌سن و سال من که «منصور» نام دارد جلوی در آمد و به جای اینکه مرا دلداری بدهد به ناراحتی‌ام خندید و مسخره‌ام کرد، کنترل خودم را از دست داده و به وی حمله کردم، می‌دانستم او قوی‌هیکل است و من در دعوا کم می‌آوردم، همین‌طور هم شد، آنقدر کتک خوردم که بی‌هوش شدم و همسایه‌ها مرا به بیمارستان رساندند.

پدر حامد نیز گفت: همسایه‌مان همیشه دردسرساز بودند و 4 برادر مزاحمان اصلی محله‌مان هستند ‌طوری که وقتی دیدم بچه‌ام بی‌هوش است جرات نکردم با آنها درگیر شوم و تصمیم گرفتم با ترخیص حامد از بیمارستان علیه آنها شکایت کنم. 

دادیار پرونده پس از شنیدن ادعاهای این پدر و پسر همزمان با ارسال پرونده آنان به پزشکی قانونی برای تشخیص میزان جراحت و طول درمان، دستور داد تیمی از پلیس منصور را ردیابی و دستگیر کنند.فردای آن روز بود که منصور دستبند به دست‌ پیش روی دادیار پرونده ایستاد و پرده از راز یک رقابت عشقی برداشت.

دوئل 2 رقیب

منصور به دادیار پرونده گفت: دعوای 2 خروس بهانه حامد بود، وقتی آمد جلوی خانه‌مان و به خاطر خروس‌ها به من اعتراض کرد خنده‌ام گرفت و او تصور کرد مسخره‌اش می‌کنم و سیلی‌ای به صورتم زد، جواب‌‌ های، هوی است و من هم به او حمله کردم، دعوا را او شروع کرد و باید می‌دانست قدرت بدنی من بیشتر است.

وی افزود: من در کوچه‌مان به دختری به نام «مژده» علاقه‌مند هستم، دختری نجیب و سربه‌زیر است. چون مغازه‌ای دارم و کار و کاسبی‌ام خوب است از مادرم خواستم به خواستگاری‌اش برود.هفته پیش ما به خواستگاری مژده رفتیم، آنها ابتدا درس خواندن این دختر را بهانه کردند، پذیرفتم بعد از دیپلم با هم ازدواج کنیم و حاضر شدم او را به دانشگاه بفرستم چون لیاقتش را دارد، کلا هر چه گفتند پذیرفتم چرا که دستم در جیب خودم بود، از وقتی مدرسه را ترک کرده‌ام وارد بازار مبل‌سازی شدم و روی پاهای خودم هستم.

منصور گفت: از وقتی در محله پیچید که من و مژده قرار است با هم ازدواج کنیم رفتارهای حامد عجیب شد، او که تازه دیپلم گرفته پیغام فرستاد که با مژده دوست بوده‌اند و این دختر هنوز به وی علاقه‌مند است، از من خواست بی‌خیال شوم و دست از سر مژده بردارم.تا آن لحظه اصلا تصور نمی‌کردم مژده با پسری دوست باشد، وقتی این پیغام را شنیدم ناراحت شدم و با این تصور اینکه مژده برخلاف میل باطنی‌اش می‌خواهد با من نامزد کند، اذیتم کرد. اصلا نمی‌خواستم مانع علاقه کسی بشوم به خاطر همین با واسطه‌گری خواهر مژده با او حرف زدم و فهمیدم حامد را می‌شناسد و چند باری از وی پیشنهاد دوستی گرفته اما علاقه‌ای به پسر همسایه‌مان ندارد و حتی او را مزاحم می‌داند.

پسر جوان گفت: پیغام دادم که دیگر دور و بر مژده پیدایش نشود، از آن به بعد همیشه نگاه‌های عجیبی به من داشت و پشت سرم کلی حرف زده بود. حتی به مژده پیغام داده بود من به شیشه اعتیاد دارم، برادرانم همیشه مرا آرام می‌کردند تا اینکه به خاطر دعوای 2 خروس این رفتار از وی سر زد و من هم عقده این مدت را تلافی کردم، البته نمی‌خواستم به این اندازه اذیت شود، وقتی هم بی‌هوش شد خیلی ترسیدم.

با ادعاهای منصور، دادیار پرونده از حامد تحقیق کرد و این پسر پذیرفت که دعوای اصلی آنها به خاطر دختر همسایه بوده و حاضر است با گرفتن دیه و هزینه بیمارستان رضایت بدهد.

تابناک

 

 




موضوع مطلب : قتل - ترور - شهادت

لوگو
سلام. وبلاگ محسن قاری فارغ التحصیل کارشناسی حقوق از دانشگاه آزاد اسلامی واحد فراهان در جهت ارتقای توان مطالعاتی خود و ارایه مطالب مرتبط اقدام به درج این وبلاگ کرده ام. کلیه نظرات دوستان محترم میباشد و منتظر ارایه نظرات و پیشنهادات و مشاوره و تبادل لینک باشما هستیم.
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 514
  • بازدید دیروز: 310
  • کل بازدیدها: 1101398
پیوندها